چشـماتـو وآ کن،مــَـنـو نگــآهـ کــُـن

تا حالا شده دلت واسه خودت تنگ بشه؟

چشـماتـو وآ کن،مــَـنـو نگــآهـ کــُـن

تا حالا شده دلت واسه خودت تنگ بشه؟

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
نویسندگان

۳ مطلب با موضوع «شع طنز» ثبت شده است

  • م. آبان

کنـون رزم ویـروس و رستم شنو . . . دگـــرها شنیــدستی این هـم شنـو
کـه اسفنـدیـارش یکـی دیسک داد . . . بگفتـا بــه رستم کــه ای نیکــــزاد
در این دیسک باشد یکی فایل ناب . . . که بگــرفتم از سـایت افــــراسیاب
چنیــن گفت رستـم بـه اسفنـدیـار . . . که مـن گشنمـه نـون سنگک بیـــار
جوابش چنین داد خنــدان طــرف . . . که مـن نـون سنگک نـدارم بـه کف
برو حال می کن بدین دیسک هان ! . . . که هـم نـون و هـم آب باشد درآن
تهمتن روان شـد سـوی خانـه اش . . . شتابـان بــه دیـــدار رایــانــه اش
چـو آمـد بـه نزدیـک مینی تاورش . . . بــزد ضــربه بـر دگمــــة پاورش
دگـر صبـر و آرام و طاقت نداشت . . . مران دیسک را در درایوش گذاشت
نکـرد هیـچ صبر و نـداد هیـچ لفت . . . یکـی لیست از روت دیسکت گـرفت
در آن دیسک دیدش یکی فایل بود . . . بــزد انتـــر آنجــا و اجــرا نمــود
کز آن یک دمو شد پس از آن عیان . . . ابا فیلــم و مـوزیک و شرح و بیان
به ناگـه چنان سیستمش کرد هنگ . . . که رستم درآن مانده مبهوت و منگ
چـو رستم دگـربـاره ریست نمود . . . همـی کرد هنگ و همان شد که بود
تهمتــــن کلافـــه شـــد و داد زد . . . ز بخـت بــد خویش فـــریــــاد زد
چـو تهمینـه فـریاد رستـم شنــود . . . بیــامــد کــه لیسانس رایــانه بود
بــدو گفت رستـم همــه مشکلـش . . . وز آن دیسک و بــرنامة خوشگلش
چـو رستـم بـدو داد قیچی و ریش . . . یکـــی دیسک بوت ایبل آورد پیش
یکـی تول کیت انـدر آن دیسک بود . . . بـــرآورد آنـــرا و اجـــرا نمـــود
همی گشت تول کیت ، هارد اندرش . . . چـــو کـودک کـه گردد پی مادرش
بـه نـاگـه یکـی رمـز ویروس یافت . . . پــی حـذف امضـای ایشان شتافت
چـو ویــروس را نیـک بشنـاختش . . . مــر از بــوت سکتور بــرانداختش
یکـی ضـربـه زد بر سر تـول کیت . . . کـه هــر بایت آن گشت هشتاد بیت
بـه خاک انـدر افـکند ویــروس را . . . تهمتـن بــه رایــانــه زد بــوس را

  • م. آبان

گـلـه مـیـکـرد زِ مـجـنـون لـیـلـی کـه شـده رابـطـه مـان ایـمـیـلـی
حــیــف ازان رابـطـة انـسـانـی کـه چـنین شـد کـه خـودت میدانی
عـشــق وقـتـی بـشـود داتکـامی حـاصلـش نـیـسـت بـجـز نـاکـامـی
نـازنـیـن خـورده مگـر گـرگ تورا؟ برده یا "داتکام" و"دات اُرگ" تورا؟
بــهــرت ایـمـیـل زدم پـیشـترک جـای "سابجکت" نـوشـتم بـه درک
بـه درک گـر دل مـن غمگین است بـه درک گـر غم مـن سنگین است
بـه درک رابـطـه گر خورده تَـرَک قـطـع آنـهم بـه جـهـنـم، بـه درک!
آنـقـدر دلـخـور ازیـن ایـمـیـلـم کـه بـه ایـن رابـطـه هـم بـی مـیـلم
مـرگ لـیـلی، نِت و مِت را ول کن هـمـه را جای "اوکِی" ، "کنسِل" کن
OFF کـن کـامـپـیـوتـر را جـانـم یـار مـن بـاش و بـبـیـن مـن ON ام
اگـرت حـرفـی و پـیـغـامـی هسـت روی کـاغـذ بـنـویـس بــا دسـت
نــامـه یـک حـالـت دیـگـر دارد خـــط ِ تـو لـطـف ِ مـکـرر دارد
خسته ازFont و زِFormat شدهام دلـخـور از گـردالـیِ @ شــدهام
کرد "ریـپـلای" بـه لـیـلـی مـجـنـون که دلم هست ازین "سابجکت"خون
بـاشـه فـردا تـلـفـن خـواهـم کـرد هرچه گفتی کـه بکن خـواهم کـرد
زودتـر پـیـش تـو خـواهـم آمـد هی مـرتـب بـه تـو سر خـواهـم زد
راسـت گـفتـی تـو عـزیـزم لـیـلـی دیــگر از مــن نــرسـد ایـمـیـلی
نـامـه ای پـسـت نـمـودم بـهـرت بـه امـیـدی کـه سـرآیـد قـهـرت

  • م. آبان